لغت نامه دهخدا
که چو شه بر شکار کرد آهنگ
راند مرکب بدین کریچه تنگ.نظامی.داشت لقمان یکی کریچه تنگ
چون گلوگاه نای و سینه چنگ.سنائی.|| خانه ای که دهقانان از چوب و علف در کنار زراعت سازند. ( برهان ). رجوع به کریج و کریچ شود. || بمعنی حفره و مغاک است. چاله. کریشک. ( یادداشت مؤلف ).
کریچه. [ ک ُ چ َ ] ( اِخ ) تیره ای از شعبه شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه فارس. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87 ).