کالجار

لغت نامه دهخدا

کالجار. ( اِ مرکب ) به لغت گیلان بمعنی کارزار است. ( برهان ). چه «لام » به «را» تبدیل شود و «جیم » به «زا». ( از آنندراج ). جنگ و جدال. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).کارزار. کالیجار. رجوع به کالیجار به کارزار شود.
کالجار. ( اِ مرکب ) مزرعه برنج. ( از برهان ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). مزرعی که در آن شلتوک کارند. ( آنندراج ). کالیجار. رجوع به شالی زار در همین لغت نامه شود.

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - کارزار، حرب . ۲ - مزرعة برنج ، برنجزار.

فرهنگ عمید

=کالنجار

ویکی واژه

کارزار، حرب.
مزرعة برنج، برنجزار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا