چلاغ

لغت نامه دهخدا

چلاغ. [ چ ُ ] ( ترکی ، ص ) شل و شیشله. ( ناظم الاطباء ). آنکه یک پای ندارد یا یک پای او فالج دارد. و رجوع به چلاق شود. || آنکه دست ندارد یا یک دست وی خشکیده و فالج شده است. و رجوع به چلاق شود.

فرهنگ عمید

کسی که پایش معیوب باشد و نتواند درست راه برود، لنگ.

فرهنگ فارسی

کسی که پایش معیوب باشدونتوانددرست راه برود
ماخوذ از ترکی شل و شیشله آنکه یک پای ندارد یا یک پای او فالج دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال رابطه فال رابطه فال چوب فال چوب فال درخت فال درخت