لغت نامه دهخدا
آن بانگ چزد بشنو از باغ نیمروز
همچون سفال نو که بآبش فروزنند.کسائی.اندرین شدت گرما که ز تأثیر تموز
بانگ چزد از تف خورشید چو نفخ صور است.انوری ( از فرهنگ نظام ).خروش چزد میان سراب وقت زوال
چنانکه ناله عاصی بود میان سعیر.شمالی دهستانی ( از جهانگیری ).|| صفیر.( ناظم الاطباء ).