چخنده. [ چ َ خ َ دَ / دِ ] ( نف ) آنکه میچخد. کوشش کننده. سعی کننده. کوشا. ساعی. || ستیزه کننده.خصومت گر. دشمنی کننده. ستیزه جو. ستیزه گر. || آنکه بر روی کسی جستن کند. جستن کننده بر روی دیگری. || دم زننده. رجوع به چخ و چخیدن شود.
فرهنگ معین
(چَ خَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - کوشنده ، ساعی . ۲ - ستیزه کننده . ۳ - دم زننده .