چاه یوز. ( اِ مرکب ) قلاب چندند که بدان دلو از چاه بیرون آورند. ( انجمن آرا ). کنایه از قلاب آهنین که چیزهای در چاه افتاده را بدان برآرند. ( آنندراج ). قلابی که بدان چیز به چاه افتاده را برآرند. ( ناظم الاطباء ). || ( نف مرکب ) چاخو. مقنی. چاه کن. حفرکننده چاه قنات. آنکه در کندن چاه های قنات و باز کردن مجرای زیرزمینی قنوات مهارت دارد. چاهجو. معنی ترکیبی آن جوینده چاه و یوز بمعنی جوینده است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چاهجو، یوز مبدل یوس است و یوس بمعنی تفحص و تجسس است. ( فرهنگ نظام ). چاه یوس. ( فرهنگ نظام ). رجوع به چاه پوز و چاهجو شود.
فرهنگ معین
(اِمر. ) قلابی باشد که بدان چیزی را که به چاه افتد برآرند.
فرهنگ عمید
چنگک یا قلابی که با آن دلو یا چیزی دیگر را که به چاه افتاده باشد از چاه بیرون بیاورند، چاه جو.
فرهنگ فارسی
( اسم ) قلابی باشد که بدان چیزی را که بچاه افتد بر آرند. قلاب چندند که بدان دلو از چاه بیرون آورند ٠ کنایه از قلاب آهنین که چیزهای در چاه افتاده را بدان بر آرند ٠ یا چاخو٠ مقنی ٠ چاه کن ٠ حفر کنند. چاه قنات ٠