چامیدن

لغت نامه دهخدا

چامیدن. [ دَ ] ( مص ) شاشیدن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بول کردن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کمیز انداختن. ( ناظم الاطباء ). ادرار کردن. و رجوع به چامین شود. || دمیدن. || وزیدن. ( ناظم الاطباء ). || رفتار بناز. چمیدن مخفف چامیدن است. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ معین

(دَ )(مص ل . )۱ - شاشیدن .۲ - خرامیدن .

فرهنگ عمید

شاشیدن، ادرار کردن.
چمیدن، خرامیدن.

ویکی واژه

شاشیدن.
خرامیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب فال پی ام سی فال پی ام سی فال ورق فال ورق