پیشیاره

لغت نامه دهخدا

پیشیاره. [ ش ْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) سینی. خوانچه. طبق. مجموعه. خوانچه و طبقی باشد که تنقلات و گل و مانند آن در سکوره ها کرده در محفل آرند. ( منتهی الارب ). معرب آن شفارج است. ظرف تنقلات. ( انجمن آرا ). خوانچه و طبقی که تنقلات و گل درآن کنند و بمجلس آورند. ( برهان ). پیشیارج. بیشیارج.فیشیارج. خوانچه و طبقی را گویند که در آن تنقلات و گل و امثال آن کرده پیش مهمان آرند، قبل از طعام. || غذای مشهی باشد که پیش از طعام آرند . پیشپاره. پیشپار. || قسمی حلوا. حلوای تنک و نرم از آرد و روغن و دوشاب. حلوای بریده. شفارج. ( زمخشری ). پیش باره. قسمی شیرینی. اما بمعانی فوق ظاهراً مصحف پیشپاره ( معرب : فیشفارج ، شفارج ) است. رجوع به پیشپاره شود :
سخن باید که پیش آری خوش ایراک
سخن بهتر بسی از پیشیاره .ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

خوانچه و ظرفی که در آن چیزهای خوردنی بگذارند و به مجلس مهمانی ببرند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال میلادی فال میلادی