لغت نامه دهخدا
پهنگ. [ پ َ هََ ]( اِخ ) نام کشوری است در طرف جنوب شرقی از شبه جزیره ملاقه ، واقع در بین 40 درجه و 50 دقیقه و 2 درجه و 40 دقیقه عرض شمالی و 101 درجه و 10 دقیقه و 99 درجه طول شرقی از طرف شمال بدو کشور «ترینکانو» و «کلنتان » و از سمت شمال غربی بمملکت یراق و از سوی مغرب بدو کشور «سلانغور» و «نکری سمبیلان » و از جهت جنوب بکشور «جوهور» و از جانب مشرق بدریای چین محدود و محاط میباشد، و طول ساحلش به 150 هزارگز و مساحت سطح تمام کشور به 25900000 گز مربع بالغ گردد و تمام نقاطاندرونیش هنوز کاملاً معلوم نیست ، ولی بطور کلی این کشور حوضه نهر پهنگ را تشکیل میدهد. و دو نهر دیگر نیز که قسمت شمال غربی کشور مرتفع و کوهستانی و سرچشمه نهر پهنگ است و زنجیره ای از جبال بسوی جنوب امتداد یافته ، مرزهای مغربی را تشکیل میدهد و زمینهای آن بغایت خوب و حاصلخیز میباشد، چراگاهها و جنگلهای بسیار دارد ولی بیش از صدی یک آن بهره برداری نشده است. محصولاتش برنج ، جوز هندی و برخی از میوجات ، کمی گندم و حبوبات دیگر است که رفع احتیاجات محلی را نیز نمیکند. معادن طلا و غیره بسیار است ، ریزه و قراضه های زر در نهر یافت شود ولی تماماً دست نخورده و جزء دفینه های طبیعی است. نبودن طرق و شوارع مانع استفاده از ثروت طبیعی و خداداد میباشد. اهالی سواحل و مجرای نهر از جنس ملائی و متدین بدین اسلامند و نفوس نقاط داخل و کوهستانی سیاهان نیم وحشی هستند. ( قاموس الاعلام ترکی ).
پهنگ. [ پ َ هََ ] ( اِخ ) ( نهر... ) بعد از رود پراق بزرگترین رود شبه جزیره ملاقه میباشد، و درشمال غربی مملکتی مسمی بهمین اسم از سه منبع سرچشمه گرفته از وسط آن کشور بسوی جنوب شرقی و آنگاه بطرف مشرق روان میشود و از وسط پایتخت کشور عبور میکند و بدریای چین وارد میگردد، و طول مجرایش به 350 هزارگزمیرسد و در برخی از نقاط وسعت بسیاری دارد و با این وصف قابل سیر سفائن نمیباشد. ( قاموس الاعلام ترکی ).