پشلیدن

لغت نامه دهخدا

پشلیدن. [ پ َ ش َ دَ ] ( مص ) چسبیدن. دوسیدن. لصق. التصاق. لزق. التزاق :
که بی داور این داوری نگسلد
و بر بی گناه ایچ بد نپشلد.ابوشکور.و رجوع به بشلیدن شود.

فرهنگ عمید

= بشلیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم