پشتلنگ

لغت نامه دهخدا

پشتلنگ. [ پ ُ ل َ ] ( ص ) هرزه و ناقص و معیوب و بی معنی باشد. ( برهان قاطع ). بیهوده :
در ملک تو بسنده نکردند بندگی
نمرود پشه خورده و فرعون پشتلنگ.سوزنی.|| پس افتاده. ( برهان قاطع ). و نیز رجوع به پشلنگ شود.

فرهنگ عمید

۱. هرزه.
۲. ناقص.
۳. معیوب.
۴. سست.
۵. عقب افتاده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی فال انگلیسی فال انگلیسی