پراکوه. [ پ َ ] ( اِ مرکب ) فراکوه. آنسوی کوه. آنروی کوه. آنطرف کوه. آنجانب کوه. ( برهان ) : گذر بودمان بر پراکوه تون ز شهر آمدیم از سحرگه برون.نزاری.|| آنجای از کوه که آب بدانسوی روان باشد. ( السامی فی الاسامی ). طرفی از کوه که عمیق باشد و آب از آنجا روان شود. ( برهان ). آنروی کوه که به گودال باشد. ( رشیدی ). هو من الجبل حیث ینسفح الیه الماء ای ینسکب. ( السامی فی الاسامی ). براکوه.
فرهنگ معین
(پَ ) (اِمر. ) = براکوه : آن جای از کوه که عمیق است و آب به سوی آن سرازیر شود.
فرهنگ عمید
۱. بالای کوه، روی کوه. ۲. آن طرف کوه، آن روی کوه.
ویکی واژه
براکوه: آن جای از کوه که عمیق است و آب به سوی آن سرازیر شود.