لغت نامه دهخدا پخشیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) کوفته شدن. پهن گردیدن. ( برهان ). || رَش . رشاش. الرّشاش آنچه بپخشد از خون. ( السامی ). پراکنیدن.
فرهنگ فارسی پخشودن، پخچیدن، پهن شدن، کوفته شده، پهن شده( مصدر ) ۱- کوفته شدن پهن گردیدن . ۲- پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش .