پایوند

لغت نامه دهخدا

پایوند. [ وَ ] ( اِ مرکب ) پاوند. پای بند. پایگذار. || پیک پیاده که در هر منزل بداشتندی تا پیک مانده نامه به آسوده دادی و نامه زودتر بجای مقصود رسیدی. رجوع به اسکدار شود.

فرهنگ معین

(وَ ) (اِمر. ) ۱ - پابند. ۲ - پیک پیاده ای که در هر منزل می ماند تا پیک خسته نامه به او بدهد و بدین طریق نامه زودتر به مقصد می رسید. ۳ - افسر، به ویژه افسر شهربانی .

فرهنگ عمید

= پابند

فرهنگ فارسی

( اسم )۱-پاوند ۲-پیک پیاده که در هر منزل میداشتند تا پیک خسته و مانده نامه باو میداد و بدین طریق نامه زودتر بمقصد میرسد .

ویکی واژه

پابند.
پیک پیاده‌ای که در هر منزل می‌ماند تا پیک خسته نامه به او بدهد و بدین طریق نامه زودتر به مقصد می‌رسید.
افسر، به ویژه افسر شهربانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی فال چای فال چای فال اوراکل فال اوراکل