لغت نامه دهخدا
گرچه ناصح را بود صد داعیه
پند را اذنی بباید واعیه.مولوی.و رجوع به واعی شود. || فریاد و غیوکننده. ( آنندراج ). || ( اِ ) بانگ و فریاد. ( منتهی الارب ). صراخ. صوت. ( اقرب الموارد ). || بانگ بر مرده. ( از اقرب الموارد ). سخت گریستن بر مرده. بانگ و فریاد بر مرده. زاری بر مرده. رجوع به واعی شود.