هچل

لغت نامه دهخدا

هچل. [ هََ چ َ ] ( اِ ) در تداول عوام ، مخمصه. کش و واکش. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- در هچل افتادن ؛ گرفتار شدن. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- در هچل افتادن کسی یا پولی ؛ گرفتار شدن شخص یا از دست رفتن پول چنانکه بازگردانیدنش دشوار بود، یا وصول آن ممتنع باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).
- در هچل انداختن ؛ گرفتار ساختن و یا قرض دادن پول در محلی که صعب الوصول باشد. ( یادداشت به خط مؤلف ).

فرهنگ معین

(هَ چَ ) (اِ. ) (عا. ) ۱ - دردسر، گرفتاری . ۲ - بور، سرخ .

فرهنگ عمید

گرفتاری، دردسر، خطر، مخمصه.
* در (تو، به ) هچل افتادن: [عامیانه، مجاز] دچار مخمصه و گرفتاری شدن.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- خطر مخمصهکش واکش . یاتوی هچل افتادن . گرفتارشدن دچارمخمصهشدن . یادرهچل افتادن کسی.گرفتارشدن شخص دچار مخمصه شدن.یا درهچل افتادن پولی. درمحلی بکارزدن آن بطوریکه استردادش بسیاردشوار باشد. یا درهچل انداختن کسی . گرفتارکردن وی را. یا درهچل انداختن پولی . بکاربردن آن درجایی که وصول آنبسیار دشوارباشد. ۲ - بور دماغ سوخته .

ویکی واژه

(عا.)
دردسر، گرفتا
بور، سرخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم