نزاعه

لغت نامه دهخدا

( نزاعة ) نزاعة. [ ن َ ع َ ] ( ع مص ) آرزومند گردیدن به سوی اهل خود و مشتاق شدن. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). نزاع. نزوع. رجوع به نزاع شود. || ( اِمص ) خصومة. ( اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ( المنجد ). خصومت در حقی : بینهم نزاعة؛ خصومة فی حق. ( اقرب الموارد ).
نزاعة. [ ن َزْ زا ع َ ] ( ع ص ) تأنیث نَزّاع : نزاعة للشوی. ( قرآن 16/70 ). رجوع به نزاع شود.
نزاعة. [ ن ُ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه به دست خود برکنی سپس بیفکنی. ما نزعته بیدک ثم القیته. ( از المنجد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَزَّاعَةً: بسیار کنَنده (صیغه مبالغه نزع به معنی کندن)
ریشه کلمه:
نزع (۲۰ بار)
«نَزّاعَة» از مادّه «نَزْع» به معنای چیزی است که پی درپی جدا می کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب فال اوراکل فال اوراکل