موقوص

لغت نامه دهخدا

موقوص. [ م َ ] ( ع ص ) شکسته گردن. ( از منتهی الارب ) مرد گردن شکسته. ( ناظم الاطباء ). گردن شکسته شده. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(مَ یا مُ ) [ ع . ] (اِمف . ص . ) ۱ - گردن کوتاه . ۲ - در علم عروض : وقص آن است که دوم فاصله را بیفکنند «مفاعلن » ماند و «مفاعلن » چون از «متفاعلن » منشعب باشد، آن را موقوص خوانند یعنی گردن کوتاه و چون از سه متحرک فاصله بدین زحاف یکی ساقط می شود آن را به ک

فرهنگ عمید

در عروض، ویژگی پایه ای که در آن متفاعلن به مفاعلن تغییر یافته باشد.

ویکی واژه

گردن کوتاه.
در علم عروض: وقص آن است که دوم فاصله را بیفکنند «مفاعلن» ماند و «مفاعلن» چون از «متفاعلن» منشعب باشد، آن را موقوص خوانند یعنی گردن کوتاه و چون از سه متحرک فاصله بدین زحاف یکی ساقط می‌شود آن را به کوتاهی گردن تشبیه کردند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال ابجد فال ابجد فال ای چینگ فال ای چینگ فال فنجان فال فنجان