مقیما

لغت نامه دهخدا

مقیما. [ م ُ ] ( اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت و در همانجا درگذشت. از اوست :
بی جام باده عیش گلستان تمام نیست
دستی که بی پیاله بود شاخ بی گل است.
و رجوع به تذکره نصرآبادی ص 252 و فرهنگ سخنوران شود.

فرهنگ اسم ها

اسم: مقیما (پسر) (فارسی، عربی) (تلفظ: moqimā) (فارسی: مقيما) (انگلیسی: moghima)
معنی: از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت، ( اَعلام ) از شاعران قرن یازدهم هجری ( مقیم تهران )، از شاعران قرن یازدهم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس فال جذب فال جذب