مشنج

لغت نامه دهخدا

مشنج. [ م ُ ش َ ] ( اِ ) نوعی از غله باشد که آن را به هندی کلاو و کراو گویند. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). نوعی از غله. ( ناظم الاطباء ).
مشنج. [ م ِ ش َ ] ( اِ )مگسی باشد سبزرنگ که چون بر گوشت نشیند گوشت را گَنده کند و کرم در آن افتد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( جهانگیری ). مگس سبزرنگ که بر گوشت نشیند. ( ناظم الاطباء ).
مشنج.[ م ُ ش َن ْ ن َ ] ( ع ص ) ترنجیده شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مِ شَ ) (اِ. ) = مشنگ : مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند.

فرهنگ عمید

مگس سبزرنگ، مژمژ.

فرهنگ فارسی

( صفت و اسم ) ۱ - دزد راهزن ۲- خل ابله .
ترنجیده شده

ویکی واژه

مشنگ: مگس سبز رنگی که روی گوشت می‌نشیند و از آن تغذیه می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم