مشطب

لغت نامه دهخدا

مشطب. [ م ُ ش َطْ طَ ] ( ع ص ) ثوب مشطب ؛جامه خطدار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || رجل مشطب ؛ مردی که بر چهره اش اثر شمشیر باشد. ( از محیط المحیط ) ( از اقرب الموارد ). || سیف مشطب ؛ شمشیر شطبه دار. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از محیط المحیط ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). المشطب من السیوف الذی فیه طرائق ، کالجداول معموله فربما کانت مرتفعة و ربما کانت منحدرة. ( الجماهر بیرونی ص 253 ). قسمی از شمشیر یمانی که شطبه یعنی جوی دارد در متن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ عمید

آنچه در آن خط باشد، خط دار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) خط دار : سیف مشطب ثوب مشطب یا سیف ( شمشیر ) مشطب . شمشیر خط دار : و دیگر نوع ( شمشیر ) مشطب و این مشطب چهارگونه بود با چهار جو : یکی آنک نشان جویها ژرف نبودو گوهر وی مانند پایهای موچه بود زبانه زنان و دیگر آنک نشانهای جوع ژرف باشد و گوهر او گرانمایه چون مروارید آنرا لولو خوانند و سدیگر چنانک جوی چهار سوی بود و گوهر آن زمان نمایدکه کژداری و چهارم آنک ساده باشد و اندک مایه اثر جو دارد و درازی او سه بدست و چهار انگشت پهنا دارد و گوهر وی بسیاهی زند آن را بوستانی خوانند....
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت