محمدحسن مولوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «قندهار» در روزگاران گذشته به محدوده جنوب کشور افغانستان گفته می شد که از طرف جنوب و جنوب شرقی به پاکستان، از غرب به جمهوری اسلامی ایران و از شمال به رشته کوههای مرکزی افغانستان محدود می شد. شهرهای مهم و تاریخی چون «قندهار»، «لشکرگاه» و «زرنج» در این منطقه وسیع قرار داشت. قندهار کنونی، بخش کوچکی از آن سرزمین است و بیشتر ساکنانش را پشتونها تشکیل می دهند. این قوم شاخه ای از اقوام آریایی اند که به زبان پشتو سخن می گویند. پشتون ها به دو دسته بزرگ «غلزایی» یا «غلجه زایی» و «درانی» تقسیم می شوند. غلزاییها بیشتر در شرق و شمال شرقی قندهار و در مجاورت مرزهای پاکستان ، سکونت دارندو درانیها بیشتر در غرب قندهار و نزدیک مرزهای ایران زندگی می کنند.
اکثر قندهاریها، سنی مذهب اند، اما جمعی از شیعیان نیز از گذشته های دور با تقیه و محرومیت در آنجا سکونت داشته اند و عالمان وارسته و فرهیخته ای از میان آنان برخاسته اند، از جمله: ۱. محمد کاظم قاری (زنده: ۱۱۰۳هـ. ق.) ۲. آیت الله شهید محمدعلی قندهاری (۱۲۳۵-۱۳۰۲هـ. ق.) ۳. شهید شیخ مولی علی جان قندهاری (۱۲۵۵-۱۳۰۹هـ. ق.) ۴. آیت الله شیخ عبدالله فاضل قندهاری (۱۲۲۷-۱۳۱۲هـ. ق.) ۵. شهید مقدس قندهاری (متوفای: ۱۲۸۰ ش.) ۶. شیخ ابوالقاسم قندهاری (متوفای: ۱۲۵۰ هـ. ق.) ۷. شیخ محمد طاهر قندهاری (۱۲۹۰-۱۳۵۲ ش.) ۸. از عالمان معاصر نیز می توان به عالم مبارز و رجالی مشهور، آیت الله شیخ آصف محسنی قندهاری اشاره کرد که با رهبری یکی از احزاب قدرتمند شیعی افغانستان در دوران جهاد، درخشید. وی از مقتدرترین رجال علمی و سیاسی بانفوذ افغانستان است و در کابل به وظایف علمی، فرهنگی و سیاسی خود ادامه می دهد.
خاندان با فضیلت
محمد حسن در سال ۱۳۱۹هـ. ق. در شهر قندهار چشم به جهان گشود. در ۷ سالگی (۱۳۲۶ ق.) پا به مکتب نهاد و خواندن و نوشتن را از پدرش فراگرفت. آنگاه نزد پدر و سایر استادان زادگاهش به فراگیری مقدمات و علوم دینی روی آورد. وی از خردسالی، دارای باطنی پاک و سیرتی عارفانه بود. به پدیده های اطرافش نگاه ژرف و عمیق داشت. خود می گوید: «۸ ساله بودم. یک روز باران شدیدی آمد. خودم دیدم که در لابلای قطره های باران، یک عدد ماهی از آسمان افتاد. نیم دقیقه طول نکشید که گربه ای آمد و آن را خورد.» البته شگفت انگیزتر از این، بارش ماهی از آسمان بود که وی از مردم بحرین شنید. او می گوید: «در زمان جنگ جهانی دوم ، سفری (مقصدش به احتمال زیاد نجف اشرف بوده است.) برایم پیش آمد. با هواپیما به بحرین رفتم. ساکنان بحرین به تواتر گفتند: به علت جنگ، یک هفته آذوقه به ما نرسید. علاوه بر گندم، حبوبات ما نیز تمام شد. همه به مساجد و حسینیه ها رفتیم و متوسل شدیم. ناگهان مشاهده کردیم بخاری از میان دریا بلند شد و به ابر تبدیل گردید. طولی نکشید که باران از ماهی های خوب و ممتاز شروع کرد به باریدن. به مدت یک هفته از آنها استفاده کردیم تا این که آذوقه برایمان رسید.»
هجرت شکوهمند
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال رابطه فال رابطه فال عشق فال عشق فال تخمین زمان فال تخمین زمان