متهافت

لغت نامه دهخدا

متهافت. [ م ُ ت َ ف ِ ] ( ع ص ) پیاپی آینده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). گروه به سرعت و پیاپی ازدحام کننده. ( ناظم الاطباء ). || به خطا و شر درافتاده :
مضی علم العلم الذی کان مقنعاً
فلم یبق الا کاذب متهافت.
یحیی بن علی منجم در رثاء ثابت بن قره ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| کهنه و فرسوده گردیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || پاره پاره افتاده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تهافت شود.
متهافت. [ م ُ ت َ ف ِ ] ( ع ص ، اِ ) گیاه بیاره و به اصطلاح گیاه شناسی هر گیاهی که به اجسام مجاور، خود را متصل کرده و بلند میگردد مانند لبلاب. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ تَ فِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - لغزنده ، لغزش کننده . ۲ - پیاپی آینده ، ج . متهافتین .

فرهنگ فارسی

۱ - لغزنده لغزش کننده . ۲ - پیاپی آینده جمع : متهافتین .
گیاه شناسی

ویکی واژه

لغزنده، لغزش کننده.
پیاپی آینده ؛
متهافتین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم