متعمل

لغت نامه دهخدا

متعمل. [ م ُ ت َ ع َم ْ م ِ ] ( ع ص ) سختی کشنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ساعی در کار و زحمت کش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تعمل شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ مِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - کوشش کننده ، ساعی . ۲ - سختی کشیده . ۳ - آن که به تکلف کاری انجام دهد، ج . متعملین .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کوشش کننده ساعی . ۲ - سختی کشیده . ۳ - آنکه بتکلف کاری انجام دهد جمع : متعملین .

ویکی واژه

کوشش کننده، ساعی.
سختی کشیده.
آن که به تکلف کاری انجام دهد؛
متعملین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت استخاره کن استخاره کن فال ای چینگ فال ای چینگ فال لنورماند فال لنورماند