لغت نامه دهخدا
کسی را کش تو بینی دردقولنج
بکافش پشت و زو سرگین برون لنج.طیان.و گفت اگر نه شرف ، تواضع استی حکم فقیر آنستی که بزود میلنجیدی. ( تذکرةالاولیاء عطار ). || رفتن به ناز و کبر چنانکه عکه رود با جنبانیدن دم دراز خود :
از بهر چه دادند ترا عقل چه گوئی ؟
تا خوش بخوری چون خر و چون غلبه بلنجی ؟ناصرخسرو.