قبول افتادن. [ ق َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) مطبوع و پسندیده شدن. مقبول واقع شدن. ( ناظم الاطباء ) : صالح و طالح متاع خویش نمودند تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.حافظ.ز عرض حال که نفتد قبول یار چه حظ چو گل به باغ نمی آید از بهار چه حظ.واله هروی.
فرهنگ معین
( ~ . اُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) مورد پسند واقع شدن .