فراخ دهان

لغت نامه دهخدا

فراخ دهان. [ ف َ دَ ] ( ص مرکب ) فراخ دهن. رجوع به فراخ دهن شود.

فرهنگ عمید

۱. آن که دهان گشاد دارد.
۲. [مجاز] پرگو، بیهوده گو.

فرهنگ فارسی

آنکه دارای دهنی گشاد باشد ۲ - پرگوی و بیهوده گو پوچ گو هرزهچانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال احساس فال احساس فال ارمنی فال ارمنی فال رابطه فال رابطه