غرنگیدن

لغت نامه دهخدا

غرنگیدن. [ غ َ رَ دَ ] ( مص ) غریویدن. رجوع به غریو شود. || غرنگ کردن. رجوع به غرنگ شود.

فرهنگ معین

(غَ رَ دَ ) (مص ل . ) ناله کردن .

فرهنگ عمید

غرنگ کردن، ناله برآوردن.

ویکی واژه

ناله کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال درخت فال درخت فال فنجان فال فنجان