غاق

لغت نامه دهخدا

غاق. ( ع اِ ) مرغی است. زاغ. ( منتهی الارب ). مرغی است آبی. ( آنندراج ).
غاق. [ ق ِ ] ( ع اِ صوت )حکایت بانگ زاغ. ( منتهی الارب ). آواز زاغ. ( دهار ).

فرهنگ عمید

غراب، زاغ.

فرهنگ فارسی

حکایت بانگ زاغ . آواز زاغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم