شتک زدن

لغت نامه دهخدا

شتک زدن. [ ش َ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پاشیدن رشحات آب یا مایعی دیگر. ( یادداشت مؤلف ). || موج زدن. تموج. ( یادداشت مؤلف ).
- شتک زدن آب روی سنگ ؛ ترشح و پریدن ذرات آب رودخانه و نهر، جز آن بر اثرجریان تند و سریع آن بر روی سنگها و به اطراف و حوالی. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
|| انعقاد مایعی غلیظ بر شیئی : سر شب که شد، پدرش با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود ازبنایی برگشت. ( زنده به گور صادق هدایت ص 76 و 77، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(ش تَ. زَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) سفت شدن ترشحات مایعات بر چیزی .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) انعقاد مایعی غلیظ بر شئ : سر شب که شد پدرش که با کلاه تخم مرغی که دوغ آب گچ رویش شتک زده بود از بنایی بر گشت .

ویکی واژه

(عا.)
سفت شدن ترشحات مایعات بر چیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال عشق فال عشق فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب