شترخار

لغت نامه دهخدا

شترخار. [ ش ُ ت ُ ] ( اِ مرکب ) اشترخار. خار شتر. آغول. اشترغاز. خارشتری. نوعی از خار باشد که شتر آن را به رغبت تمام خورد. ( برهان ). خار شتر و آن معروف است. ( انجمن آرا ). به معنی خار شتر است. ( فرهنگ جهانگیری ). نام خاری است که شتر آن را میخورد. ( فرهنگ نظام ) :
گر گلبن فردوس خورد بار خلافت
بر جای گل تازه شترخار برآرد.اثیرالدین اخسیکتی.و رجوع به اشترخار و اشترغاز شود.

فرهنگ عمید

= خارشتر

فرهنگ فارسی

خار شتر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال ارمنی فال ارمنی فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت