سلفیدن

لغت نامه دهخدا

سلفیدن. [ س ُ دَ ] ( مص ) سرفیدن. ( آنندراج ). سرفه کردن. سعال. ( زمخشری ). سرفه کردن. سرفیدن. عطسه زدن. ( ناظم الاطباء ) :
هم فرقی و هم زلفی مفتاحی و هم قلفی
بی رنج چه می سلفی آواز چه لرزانی.مولوی ( از جهانگیری ).|| درج کردن. نصب نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(سُ لْ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن ، پولی را به اجبار دادن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سرفه کردن . ۲ - پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن .
سرفیدن . سرفه کردن . یادرج کردن نصب نمودن .

ویکی واژه

(عا.)
سرفه کردن.
پولی به عنوان رشوه یا تعارف پرداختن، پولی را به اجبار دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال راز فال راز فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ