سرداوه

لغت نامه دهخدا

سرداوه. [ س َ وَ / وِ ] ( اِ مرکب ) سرداب و سردابه. ( آنندراج ). بدان کلمات رجوع شود. لهجه ای است در سردابه که در جنوب خراسان نیز متداول است.

ویکی واژه

سرد+آو+ه
سرداب، سردابه. خانه‌ی زیرزمینی که تابستان در آنجا به‌سر ببرند.
جایی که در زیرزمین برای خاکسپاری مردگان یا گذاشتن تابوت مرده درست کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش