زربان

لغت نامه دهخدا

زربان. [ زَ ] ( اِ ) پیر سالخورده را گویند. ( برهان ). پیر فرتوت. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). پیر سالخورده. ( ناظم الاطباء ). مصحف «زرمان ». ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به زر، زال و زرمان شود.
زربان. [ زَ ] ( اِخ ) زرفان. زرمان. نام حضرت ابراهیم ( ع ) است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). شیخ الانبیاء ابراهیم خلیل علیه السلام است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بر اثر وفق دادن نابجا و تخلیط افکار ایرانی با معتقدات و اساطیر سامی «زروان » ( که به زرمان و زربان تصحیف شده ) با ابراهیم یکی پنداشته شده. رجوع به مزدیسنا صص 113 - 114 شود. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ عمید

پیر کهنسال، پیر فرتوت.

فرهنگ فارسی

زرفان زرمان نام حضرت ابراهیم است

فرهنگ اسم ها

اسم: زربان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: zar bān) (فارسی: زربان) (انگلیسی: zar ban)
معنی: از نام های حضرت ابراهیم خلیل ( ع )، ا، مصحف زرمان، ن، ک، زروان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت