ریزگی

لغت نامه دهخدا

ریزگی. [ زَ / زِ ] ( حامص ) صفت و حالت ریزه. کوچکی و خردی. ( ناظم الاطباء ) :
به ریزگی منگر دانه سپندان را.؟ ( از یادداشت مؤلف ).|| ( اِ ) پاره و تراشه. || ذره. || پول خرده ، مانند پنجشاهی و دهشاهی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

خردی، کوچکی.

فرهنگ فارسی

صفت و حالت ریزه . کوچکی و خردی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم