دیوگاه

لغت نامه دهخدا

دیوگاه. [ وْ ] ( اِ مرکب ) دیوجای. دیوبند. جایگاه دیو. دیوکده. دیوخان. دیولاخ. مکان بودن دیو. ( آنندراج ). || کنایه از دنیا. ( آنندراج ) :
راست روی پیشه کن همچو شهاب سپهر
بو که ازین دیوگاه جان بسلامت بری.میرخسرو.و رجوع به دیولاخ شود.

فرهنگ عمید

جای دیو، دیولاخ.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت