حلتیت

لغت نامه دهخدا

حلتیت. [ ح ِ ] ( ع اِ ) صمغ اشترغاز. ( ذخیره خوارزمشاهی ). انگزه. ( منتهی الارب ). انگوزه. انقوزه. صمغ انجذان. ( مفاتیح ) ( قانون ابوعلی سینا ). و آن بر دو صنف است طیب و منتن. و آنچه در طب مستعمل است صنف منتن باشد. ( ذخیره ). و رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) انغوزه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم