ثمیله

لغت نامه دهخدا

( ثمیلة ) ثمیلة. [ث َ ل َ ] ( ع اِ ) بقیه آب و طعام در شکم. || آب اندک باقی مانده در تک حوض یا مشک. || جای آب و طعام در شکم. || باقی دانه و پست و خرما در خنور. || باقی مانده هر چیز. || خانه ای که در آن فرش و قماش باشد. || مرغی است. || دیوارمانندی که ازسنگ سازند تا آب را منع کند. || آن طعام که پیش از نوشیدن شراب خورند. || ( مص ) آشامیدن شراب که پیش از آن طعامی نخورده باشند. || ( اِ ) گل که از چاه برآرند. ج ، ثمیل و ثمایل.

فرهنگ فارسی

بقی. آب و طعام در شکم آب اندک باقی مانده در تک حوض یا مشک

فرهنگ اسم ها

اسم: ثمیله (دختر) (عربی) (تلفظ: samile) (فارسی: ثَميله) (انگلیسی: samile)
معنی: سرمه کشیده، ثمیلا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال عشق فال عشق فال میلادی فال میلادی