تنفیش

لغت نامه دهخدا

تنفیش. [ ت َ ] ( ع مص ) واخیدن پشم و پنبه. ( زوزنی ). واخیدن پنبه و پشم و موی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به انگشتان پراکندن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به تنفش شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت فال عشق فال عشق