تفزیع

لغت نامه دهخدا

تفزیع. [ ت َ ] ( ع مص ) ترسانیدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بی بیم گردانیدن. و صله آن ، عن باشد. قوله تعالی : حتی اذا فزع عن قلوبهم ؛ ای کشف عنها الفزع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اندوه وابردن. ( زوزنی ).

فرهنگ عمید

۱. ترسانیدن.
۲. بی بیم گردانیدن. &delta، از اضداد است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال اوراکل فال اوراکل فال کارت فال کارت فال پی ام سی فال پی ام سی