تشرید

لغت نامه دهخدا

تشرید. [ ت َ ] ( ع مص ) راندن. ( تاج المصادربیهقی ). رمانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). راندن و پراکنده نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طرد کردن. رمانیدن. تفریق. ( از اقرب االموارد ). || شنوانیدن عیب کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) راندن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شریعت آوردن آیین نهادن .
راندن رمانیدن

ویکی واژه

راندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم