تزاجر

لغت نامه دهخدا

تزاجر. [ ت َ ج ُ ] ( ع مص ) زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. ( ناظم الاطباء ). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. ( از اقرب الموارد ). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. ( از المنجد ). || یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ جُ ) [ ع . ] (مص ل . ) همدیگر را از انجام کاری نهی کردن .

ویکی واژه

همدیگر را از انجام کاری نهی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال مکعب فال مکعب فال شمع فال شمع فال جذب فال جذب