تجذیر

لغت نامه دهخدا

تجذیر. [ ت َ ] ( ع مص ) از بن برکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). بریدن و از بیخ کندن. ( ناظم الاطباء ). || تجذیر عددی ؛ بدست آوردن جذر آن . ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). رجوع به جذر شود.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - از ریشه کندن ، بریدن . ۲ - عددی را در خود ضرب کردن .

فرهنگ عمید

ضرب کردن عددی در خود.

ویکی واژه

از ریشه کندن، بریدن.
عددی را در خود ضرب کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال حافظ فال حافظ فال آرزو فال آرزو فال ابجد فال ابجد