لغت نامه دهخدا بیغوش. [ ب َ / ب ِ ] ( ترکی ، اِ ) بوم. جغد. ( یادداشت مؤلف ). بایغوش. بایقوش. کوف. بوف. فاطمه خانم ( در تداول عامه ).- مثل بیغوش ؛ تنها.منزوی. ( یادداشت بخط مؤلف ).