بخنودن

لغت نامه دهخدا

بخنودن. [ ب َ دَ ] ( مص ) غریدن رعد و زدن برق. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. غریدن.
۲. رعدوبرق زدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس