دانشنامه اسلامی
و در این حال مردی (مؤمن) از دورترین نقاط شهر مصر شتابان آمد و گفت: ای موسی رجال دربار فرعون در کار تو شورا می کنند که تو را به قتل رسانند، به زودی از شهر بیرون گریز، که من درباره تو بسیار مشفق و مهربانم.
و مردی از دورترین شهر شتابان آمد گفت: ای موسی! اشراف و سران درباره تو مشورت می کنند که تو را بکشند! بنابراین بیرون برو که یقیناً من از خیرخواهان توام.
و از دورافتاده ترین شهر، مردی دوان دوان آمد گفت: «ای موسی، سران قوم در باره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند. پس خارج شو. من جداً از خیرخواهان توام.»
مردی از دور دست شهر دوان آمد و گفت: ای موسی، مهتران شهر در باره تو رأی می زنند تا بکشندت. بیرون برو. من خیرخواه تو هستم.
(در این هنگام) مردی با سرعت از دورترین نقطه شهر آمد و گفت: «ای موسی! این جمعیّت برای کشتن تو به مشورت نشسته اند؛ فوراً از شهر خارج شو، که من از خیرخواهان توام!»
And a man came from the farthest end of the city, running. He said, "O Moses, indeed the eminent ones are conferring over you to kill you, so leave ; indeed, I am to you of the sincere advisors."
And there came a man, running, from the furthest end of the City. He said: "O Moses! the Chiefs are taking counsel together about thee, to slay thee: so get thee away, for I do give thee sincere advice."