انهمار

لغت نامه دهخدا

انهمار. [ اِ هَِ ] ( ع مص ) ریزان شدن آب. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || ریخته شدن آب و اشک و روان گردیدن آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ریخته شدن. شکسته شدن. ( منتهی الارب ). ریخته شدن و شکسته و ویران شدن. || فروافتادن برگ درخت وقت زدن عصا. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِ هِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - ریخته شدن آب یا باران . ۲ - ویران شدن ، فرو ریختن .

فرهنگ عمید

۱. شکسته شدن.
۲. ویران شدن.
۳. فروریختن.
۴. ریخته شدن آب یا باران.
۵. روان گردیدن اشک.

ویکی واژه

ریخته شدن آب یا باران.
ویران شدن، فرو ریختن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم