لغت نامه دهخدا ( آمیزگاری ) آمیزگاری. ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی و صفت آمیزگار. || حسن معاشرت. خوش مَنِشی : زن خوش منش خواه نه روی خوب که آمیزگاری بپوشد عیوب.سعدی.
فرهنگ عمید ( آمیزگاری ) حُسن معاشرت، خوش منشی: زن خوش منش دل نشان تر که خوب / که آمیزگاری بپوشد عیوب (سعدی۱: ۱۲۳ ).