اقشر

لغت نامه دهخدا

اقشر. [ اَ ش َ ] ( ع ص ) برکنده پوست هرچه باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مردپوست رفته بینی از گرما و سخت سرخ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه پوست وی رنگین و سرخ باشد. ( ناظم الاطباء ). || بسیار الحاح کننده در سؤال. ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انبیا فال انبیا فال کارت فال کارت فال چای فال چای فال تاروت فال تاروت