لغت نامه دهخدا اشپوختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) اشپیختن. شپوختن. شپیختن. پاشیدن. فشاندن. گل نم زدن. پاشیدن باشد اعم از آنکه آب پاشند یا چیزی دیگر. ( آنندراج ).
ویکی واژه (مصدر متعدی) [قدیمی] = اشپیختن. شپوختن. شپیختن. پاشیدن. فشاندن. گل نم زدن. پاشیدن باشد اعم از آنکه آب پاشند یا چیزی دیگر.