اشپوختن

لغت نامه دهخدا

اشپوختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) اشپیختن. شپوختن. شپیختن. پاشیدن. فشاندن. گل نم زدن. پاشیدن باشد اعم از آنکه آب پاشند یا چیزی دیگر. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

= اشپیختن

ویکی واژه

(مصدر متعدی) [قدیمی] = اشپیختن. شپوختن. شپیختن. پاشیدن. فشاندن. گل نم زدن. پاشیدن باشد اعم از آنکه آب پاشند یا چیزی دیگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال انگلیسی فال انگلیسی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال لنورماند فال لنورماند